English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (7618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
status quo U وضع فعلی
actual state of affairs U وضع فعلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
current U فعلی اخرین اطلاعات
currents U فعلی اخرین اطلاعات
plotter U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
plotters U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
physical U ترتیب فعلی کابلها در شبکه
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
trace U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traces U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
very U واقعی فعلی
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
end U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
actual U فعلی
verbal U فعلی تحت اللفظی
device U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
devices U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
acceptance by conduct U قبول فعلی
actuals U فعلی
an impersonal verb U فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
capital value U ارزش فعلی
celestial gion U کره فعلی
cumulative preferential U سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
current graph U نمودار فعلی
current location counter U شمارنده مکان فعلی
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
current ratio U وضعیت فعلی
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
DSW U کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
for the nonce U برای مقصود فعلی
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
input/output U آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
net present value U ارزش فعلی خالص
nonce U مقصود فعلی
operand U عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
present conditions U شرایط فعلی
present value U ارزش فعلی
present worth U ارزش فعلی
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
present-day U فعلی
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). U این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
present value U ارزش فعلی
do [verb] U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1Current passworda
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com